فرهنگ توصیفی جریانهای سیاسی
پيش درآمد
براي بررسي چرايي و چگونگي آرايش نيروها دريك دوره زماني خاص ، نخست نيازمند شناخت اجمالي از خاستگاه و اهداف آن گروهها و جريان هاي سياسي هستيم. اين نوشتار كه با هدف بررسي و تحليل چگونگي صف بندي هاي سياسي درسال هاي پاياني دوران موسوم به سازندگي تا دوران ظهور و بروز جبهه دوم خرداد و سپس افول گفتمان توسعه سياسي تا تولد گفتمان عدالت محور تنظيم شده است ، ابتدا مروري گذرا بر خاستگاه و اهداف جريان هاي سياسي اين دوران داشته و سپس به تبيين و تحليل آرايش اين نيروها خواهد پرداخت.
فصل اول : آشنایی با جریانات
اشاره
درهفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري ، 3 جريان عمده سياسي با عنوان الف – تشكل هاي همسو با جامعه روحانيت مبارز تهران . ب – ائتلاف خط امام و جمعي ازكارگزاران همسو با مجمع روحانيون مبارز .ج- جمعيت دفاع از ارزش هاي انقلاب ، وارد صحنه انتخابات شدند.
تشكل هاي همسو با جامعه روحانيت مبارز تهران كه مركب از 10 گروه همسو بودند ، آقاي ناطق نوري را به عنوان كانديدا معرفي كردند. اين گروهها عبارت بودند از : جمعيت موتلفه اسلامي ، جامعه زينب ، جامعه اسلامي مهندسين ، جامعه انجمن هاي اسلامي اصناف و بازار تهران ، انجمن اسلامي پزشكان ، جامعه وعاظ تهران ، جامعه اسلامي دانشجويان ، جامعه اسلامي كارگران ، جامعه اسلامي كارمندان و جامعه اسلامي دانشگاهيان.
جناح موسوم به خط امام هم از گروه هاي همسو با مجمع روحانيون مبارز تشكيل شده بود كه آقاي خاتمي را به عنوان كانديدا رياست جمهوري انتخاب كردند كه مهمترين اين گروهها عبارت بودند از : سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران، دفترتحكيم وحدت ، انجمن اسلامي معلمان ، جمعيت زنان جمهوري اسلامي ، جمعي ازكارگزاران سازندگي ، خانه كارگر و مجمع نيروهاي خط امام.
جمعيت دفاع ازارزش ها هم كه در آستانه انتخابات مجلس پنجم اعلام موجوديت كرده بود آقاي محمدي ري شهري را كه دبير كلي جمعيت را برعهده داشت، به عنوان كانديدا معرفي كرد . اين جمعيت در بيان مواضع خود اعلام مي كرد كه فارغ از جناح بندي موجود ، برحفظ ارزش هاي انقلاب تاكيد دارد. عناصر شاخص جمعيت عبارت بودند از حج اسلام ابوترابي ، رازيني ، حسينيان و آقايان محمد شريعتمداري و پورنجاتي .
در اين فصل ، آشنايي اجمالي در خصوص مهمترين گروههاي پس از هفتمين انتخابات رياست جمهوري خواهيم داشت.
مجمع روحانيون مبارز
مجمع روحانيون مبارز درسال 1366 با خروج آقايان كروبي،دعايي وجلالي خميني از شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز تهران تشكيل شد. اين گروه هدف خود را از تشكيل اين مجمع ، دفاع ازدستاوردهاي انقلاب ، حمايت از ولايت فقيه ، تلاش براي تقويت ارزش های ديني و كارآمدي حكومت ديني عنوان كرد.
اين جريان از زمان تاسيس تا انتخابات دوم خرداد 76 ، رهبري جريان موسوم به چپ را برعهده داشت اما پس از دوم خرداد 76، حزب مشاركت نقش كليدي را برعهده گرفت ومجمع به نقشهاي درجه دوم و سوم تبديل شد.
جبهه پيروان خط امام و رهبري
جبهه پيروان خط امام ورهبري از 12 حزب و تشكل سياسي تشكيل شده كه عبارتند از : 1- حزب موتلفه اسلامي ( به دبير كلي محمد حبيبي) 2- جامعه اسلامي مهندسين (محمد رضا باهنر ) . 3- انجمن اسلامي پزشكان (سيد شهاب الدين صدر ) 4- جامعه انجمن هاي اسلامي اصناف وبازار( احمد كريمي ) 5- جامعه زينب ( مريم بهروزي ) 6- جامعه اسلامي فرهنگيان ( سيد ابوالقاسم رئوفيان) 7- انجمن اسلامي فارغ التحصيلان ( منوچهر متكي ) 8- جامعه اسلامي دانشگاهيان ( علي عباسپور ) 9- جامعه اسلامي كارمندان ( سيد كمال سجادي ) 10- جامعه اسلامي كارگران ( صابر) 11- جامعه اسلامي ادوار نمايندگان ( هجرتي ) 12- جامعه اسلامي ورزشكاران ( حسن غفوري فرد).
شوراي هماهنگي جبهه دوم خرداد
پس از پيروزي سيد محمد خاتمي درهفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري ، جرياني با عنوان شوراي هماهنگي جبهه دوم خرداد كه متشكل از 18 حزب و گروه سياسي بود ، تشكيل يافتند .اين تشكل ها عبارت بودند از :
1- مجمع روحانيون مبارز
2- حزب مشاركت اسلامي
3-سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي
4- انجمن اسلامي معلمان ايران
5- جمعيت زنان جمهوري اسلامي ايران
6- خانه كارگر
7- حزب اسلامي كار
8-مجمع محققين ومدرسين حوزه عليمه قم
9- حزب همبستگي ايران اسلامي
10- حزب كارگزاران سازندگي
11- مجمع اسلامي بانوان
12- مجمع نيروهاي خط امام
13- مجمع نمايندگان ادواري مجلس شوراي اسلامي
14- انجمن اسلامي مدرسين دانشگاه ها
15-انجمن روزنامه نگاران زن
16- جامعه اسلامي پزشكان
17- دفتر تحكيم وحدت
18- ائتلاف خط امام (ره)
دفتر تحكيم وحدت
اتحاديه انجمن اسلامي دانشجويان سراسر كشور موسوم به دفتر تحكيم وحدت ، در ماههاي اوليه انقلاب اسلامي زماني شكل گرفت كه عده اي از دانشجويان مسلمان به ديدار امام راه حل رفته بودند . در آن ديدار ، حضرت امام (ره)، به آنها توصيه فرمودند : « برويد تحكيم وحدت كنيد » اين فرمان اگر چه بيشتر جنبه عملي و معنوي داشت اما مبناي ايجاد تشكلي شد كه دو ماه بعد يعني 13 آبان 58، منشاء اقدامي مهم و سرنوشت ساز گرديد ، اقدامي كه ازسوي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران ،« انقلاب دوم» نام گرفت .
پس از تشكيل اين اتحاديه ، طي حكمي از سوي حضرت امام (ره) ، رهبر معظم انقلاب به عنوان نماينده آن حضرت در اين تشكل دانشجويي منصوب گرديدند. دفتر تحكيم در نخستين ظهور خود درعرصه سياسي كشور موفق شد چند كانديداي خود را روانه مجلس شوراي اسلامي سازد. پس از پايان جنگ و آغاز دوران سازندگي ، اين تشكل دانشجويي نسبت به دولت سازندگي موضع انتقادي اتخاذ كرد و تا حدودي ازصحنه سياسي كشور خود را كنار كشيد و به انزوا رفت . با نزديك شدن به هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري ، اين تشكل وارد عرصه سياسي شد و از كانديداتوري سيد محمد خاتمي حمايت كرد.
پيروزي جبهه دوم خرداد و ورود برخي چهره هاي افراطي در اين تشكل دانشجويي ، باعث گرديد تا اين تشكل وارد وادي پر مخاطره اي گردد كه از نگاه محافل سياسي ، به نيروي پياده نظام افراطيون سياسي تبديل گرديد . در ماموريتي كه اين گروه در هجدهم تيرماه 78 به عهده گرفت چنان به جانب افراط كشيده شد كه در آتش خشونت خود بر افروخته ، بخش هايي از حيثيت آن طعمه حريق شد و به شدت آسيب ديد.
اگر چه در سال 79 اين گروه در حالي كه به شدت از اختلافات دروني رنج مي برد ، مجددا موفق گرديد 5 تن از نيروهاي افراطي خود را روانه مجلس ششم سازد اما آنچه بيش از پيش سبب گرديد تا دفتر تحكيم دچار انفعال و رخوت عملي گردد فرماني بود كه سعيد حجاريان به عنوان تئوريسين دوم خرداد در خصوص لزوم رويكرد جنبش دانشجويي به حوزه تئوريك صادركرد . صدور اين فرمان در شرايطي كه برخي از عناصر موثر و برجسته اين تشكل در حبس اعمال افراطي خويش گرفتار آمده بودند به شدت موجب دلخوري دست اندركاران جنبش دانشجويي گرديد و ازسوي تعدادي نيز به عنوان پايان تاريخ مصرف آن از طرف كساني قلمداد شد كه با استفاده از همين نيروهاي پياده نظام برمسند قدرت تكيه زده بودند.
برطبق اساسنامه دفتر تحكيم ، اعضاي شوراي مركزي بايد سالانه ازسوي انجمن هاي اسلامي دانشگاههاي سراسركشور انتخاب شوند اما بروز اختلاف ميان فراكسيون سنتي به رهبري دانشگاه تهران ،شهيد بهشتي و تربيت مدرس با طيف مدرن به مركزيت دانشگاه هاي امير كبير ، علامه طباطبايي وتربيت معلم شهيد رجايي سبب گرديد تا اعضاي قديم پس از پايان دوره سه ساله خود بر سرتركيب نفرات بعدي به توافق نرسند وهر بار جلسات سالانه بدون نتيجه وحتي با برخورد و درگيري به پايان برسد. اين مسئله تا جايي حاد شده بود كه هيچ دانشگاهي حاضر به پذيرش برگزاري نشست سالانه نبود . ازهمين رو يكي از آخرين نشست هاي اين دفتر در دي ماه 82 پس از سه بار لغو جلسه ، بالاخره دريك مجتمع تحقيقاتي درخارج از تهران ( شهريار) برگزار گرديد كه علي رغم توافق نظري برسرخروج از قدرت ونقد آن، موفقيتي دربهبود اوضاع داخلي خود كسب نكرد.
شكست جبهه دوم خرداد درانتخابات دوره دوم شوراها ، مجلس هفتم و رياست جمهوري نهم باعث گرديد اين دفتر به مرز فروپاشي نزديك شود به گونه اي كه برخي اعضاي طيف مدرن آن همچون علي افشاري ، اكبر عطري ، فاطمه حقيقت جو، سعيد رضوي فقيه و ... يا به كشورهاي غربي پناهنده شده ويا به بهانه ادامه تحصيل ازكشورخارج شده اند.
حزب كارگزاران سازندگي
درآستانه انتخابات مجلس پنجم ، جمعي ازكارگزاران و مديران دولت آقاي هاشمي رفسنجاني اراده كار حزبي و سياسي كردند . درابتدا اين گروه متشكل از ده وزير شامل 1- محمد علي نجفي (وزير آموزش وپرورش) 2- غلامرضا فروزش (جهاد سازندگي )3- غلامرضا شافعي ( تعاون ) 4-شوشتري ( دادگستري ) 5- مرتضي محمد خان ( اقتصاد و دارايي ) 6- محمد غرضي ( مخابرات ) 7- عيسي كلانتري ( كشاورزي ) 8- اكبر تركان ( راه ترابري )9- حسين محلوجي ( معادن وفلزات ) 10- محمد رضا نعمت زاده ( صنايع ) به همراه چهار معاون رئيس جمهور شامل :
1-عطاء الله مهاجراني ( معاون حقوقي وپارلماني رئيس جمهور )
2- محمد هاشمي ( معاون اجرايي )
3- مصطفي هاشمي طبا (رئيس سازمان تربيت بدني )
4- رضا امراللهي ( رئيس سازمان انرژي اتمي ) ورئيس كل بانك مركزي ( محسن نوربخش ) وشهردار تهران ( غلامحسين كرباسچي ) بودند كه پس از مدتي از زمان تشكيل اين حزب ، با تذكر مقام معظم رهبري مبني برعدم دخالت وزيران دركارهاي حزبي ، وزيران به ظاهر كنار كشيدند تا اداره تشكيلات اين حزب به دست مهاجراني،كرباسچي ،نوربخش و محمد هاشمي بيفتد .
به اعتقاد بسياري ازكارشناسان سياسي ،كارگزاران سازندگي هيچ يك ازمعيارها واصول وضوابط پذيرفته شده يك حزب را دارا نمي باشد و بيشتر به يك كلوپ قدرت شبيه است زيرا كنگره اي، دفتر، شعبه، اساسنامه و مانيفستي ندارد.
افراد تشكيل دهنده كارگزاران داراي مواضع ثابت نبوده وبراي بقا ء درقدرت همواره با قدرت حاكم كنار آمده اند . به عنوان مثال اكثر قريب به اتفاق موسسان كارگزاران از همفكران فعال دولت ميرحسين موسوي ، جريان معروف به چپ بوده اند اما در آستانه مجلس چهارم با جريان موسوم به راست عليه جريان چپ ائتلاف كردند و بدين سان چرخش 180 درجه اي را درعرصه سياسي ازخود نشان دادند . همين ائتلاف كنندگان با راست ، درجريان انتخابات مجلس پنجم با رفقاي سابق خود ( جريان چپ ) عليه جريان راست اتئلاف كردند . همچنين كارگزاران كه در دولت هاشمي رفسنجاني ، « توسعه اقتصادي » را به مثابه ايدئولوژي نجات بخش كشور برمي شمردند ويكي از اصلي ترين دلايل تشكيل گروه خود را تحقق توسعه اقتصادي اعلام كرده بودند درچرخشي ديگر ، براي بقا ء در قدرت ، «توسعه سياسي » را كه دولت خاتمي مبناي كار خود اعلام كرده بود، پذيرا شدند . ثابت قدم نبودن ، فقدان ايدئولوژي مشخص و تابع قدرت بودن در نزد كارگزاران ، همواره آنها را رفيق نيمه راه و جرياني فرصت طلب وقدرت محور ، درميان جريان هاي سياسي كشور معرفي كرده است.
سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي
در 16 فروردين سال 1358، طي مراسمي كه در دانشگاه تهران وبا حضور هاني الحسن سفير وقت فلسطين درتهران برگزار شد ، با به هم پيوستن هفت گروه سياسي كه در سال هاي پيش از پيروزي انقلاب ، مشي مبارزه مسلحانه را دربرابر رژيم پهلوي درپيش گرفته بودند ، سازماني با عنوان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با تاكيد برصيانت از آرمان هاي انقلاب اسلامي ، عدم جدايي دين از سياست و حفظ اصل نه شرق ونه غربي اعلام موجوديت كرد.
اين گروههاي هفت گانه عبارت بودند از :
1- گروه منصورون ( ارتش انقلابي خلق ايران ) : كه شاخص ترين چهره هاي آن را مي توان محسن رضايي ، محمد باقر ذوالقدر و شهيد علم الهدي نام برد.
2- گروه توحيدي بدر : كه شاخص ترين چهره هاي آن حسين فدايي ، علي عسگري و احمد توكلي بودند .
3- امت واحده كه ازنيروهاي داخل زندان همچون محمد سلامتي ، بهزاد نبوي ، محسن آرمين و پرويز قدياني تشكيل شده بود.
4- گروه خلق :مشهورترين آنها چهره هايي چون حسين منتظر قائم ، حسن واعظي ، مصطفي تاج زاده ، بهروز باكويي و طيراني بودند.
5- گروه فلاح كه شاخص ترين آنها مرتضي الويري بود.
6- گروه صف كه شاخص آنها محمد بروجردي ، محمد عطريانفر ، حسين صادقي و اكبر براتي بودند .
7- گروه موحدين كه شاخص ترين آنها محمد رضوي و حسين شيخ عطار بودند.
البته درتاسيس سازمان افراد ديگري همچون سعيد حجاريان ، هاشم آغاجري ، محسن رفيق دوست ، محسن سازگارا، فيض الله عرب سرخي ، خسرو تهراني ، فريدون وردي نژاد وعباس دوزدوزاني نيز حضور داشتند .
محسن رضايي درباره علت نامگذاري اين سازمان گفته است : ما آمده بوديم تا به عنوان بازوي مخفي انقلاب ، سازماني را متشكل از هفت گروه مبارز اسلامي تشكيل دهيم كه درحقيقت يك حزب بود و براي اينكه نقطه مقابل منافقين بايستيم اسممان را گذاشتيم سازمان مجاهدين انقلاب.
درهنگام تشكيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بحث حضور يك چهره شاخص روحاني دراين سازمان به دليل اطمينان از به انحراف كشيده نشدن آن مطرح شد . اعضاي اين سازمان از بنيانگذار جمهوري اسلامي درخواست تعيين يك نماينده ويژه را كردند كه امام ( ره ) نيز آيت الله راستي كاشاني را معرفي كردند.
عامل پيونده دهنده هفت گروه تشكيل دهنده سازمان تنها مبارزه عليه رژيم پهلوي بود. كنار هم قرار گرفتن گروه هايي كه ديدگاههاي بعضا متضادي نسبت به مسايل سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي داشتند ، آرام آرام سبب بروز اختلافاتي دراين سازمان شد . آشكار شدن اختلافات فكري در اعضاي كادر رهبري سازمان كه چهره هايي چون محسن رضايي ، بهزاد نبوي ، حسن واعظي، محمد باقر ذوالقدر ، مرتضي الويري ، محمد سلامتي و شهيد بروجردي از مشهورترين چهره هاي آن بودند ، موجب تقسيم سازمان به سه جناح راست ،چپ وميانه شد.
سرانجام 37 نفر ازاعضاي سازمان كه بيشتر عضو جناح چپ آن بودند از عضويت در آن استعفا دادند. خروج اين افراد كه بعضا درنهادهاي نظامي انقلاب نيز حضور داشتند پس از فتواي امام (ره) مبني براينكه شاغلان درنيروهاي مسلح نمي توانند عضو سازمان يا حزب باشند ، شدت گرفت . بدين ترتيب فعاليت هاي سازمان به شدت كاهش يافت ، تا آنكه با انصراف آيت الله راستي كاشاني از سمت نمايندگي امام در سال 1365 ، سازمان منحل شد .
جناح چپ سازمان مرحله دوم فعاليت خود را درسال 1370 با سه عضو مؤسس يعني محمد سلامتي ، حسين صادقي ومحسن آرمين با نام ( سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران ) آغاز كرد و از وزارت كشور نيز مجوز گرفت. اعضاي سازمان درسال 1370 و پس از رد صلاحيت در انتخابات مجلس چهارم و پنجم به حاشيه رانده شدند ولي در جريان دوم خرداد مجددا وارد عرصه سياسي كشور شدند . تقسيم بندي جناح هاي سياسي درون نظام به راست سنتي ، راست مدرن ، چپ مدرن و چپ سنتي از ابتكارات اين سازمان است . اين سازمان به دبير كل محمد سلامتي تاكنون 10 كنگره سراسري برگزار كرده است. محمد سلامتي ، محسن آرمين ، بهزاد نبوي ، فيض الله عرب سرخي ، پرويز قدياني و مصطفي تاج زاده مهمترين اعضاي شوراي مركزي 15 نفره آن هستند.
حزب مشاركت انقلاب اسلامي
پس از پيروزي سيد محمد خاتمي در هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري ، 110 نفر ازمديران دولت خاتمي ، با برگزاري نسشت هايي اقدام به تدوين مرامنامه و اساسنامه حزب با عنوان « جبهه مشاركت ايران اسلامي » نمودند كه بعدها به « حزب مشاركت انقلاب اسلامي » تغيير نام يافت .
بيش از 80 تن از اعضاي هيات مؤسس جبهه مشاركت را معاونين و مشاورين رئيس جمهور ، وزيران كابينه ، معاونين و مشاورين وزرا ومديران كل وزراتخانه ها تشكيل مي دادند . يكسال پس از شكل گيري جبهه مشاركت ، 15 نفر از اعضاي موسس آن به مجلس ششم راه يافته و 3 نفر به شوراي اسلامي شهر تهران پا گذاشتند . اعضاي كابينه خاتمي كه در حزب مشاركت عضويت داشتند عبارت بودند از : 1- محمود حجتي ( وزير جهاد كشاورزي ) 2- حبيب الله بيطرف ( وزير نيرو ) 3- شريف زادگان ( وزير رفاه و تامين اجتماعي )4- صفدر حسيني ( وزير اقتصاد و دارايي ) 5- ناصر خالقي ( وزير كار ) 6- رحمان دادمان ( وزير راه وترابري ) 7- علي صوفي ( وزير تعاوني ) 8- محمد رضا عارف معاون اول رئيس جمهور ) 9- معصومه ابتكار ( رئيس سازمان محيط زيست ) 10- مرتضي حاجي ( وزير آموزش وپرورش ) 11- عبدالله رمضان زاده ( سخنگوي دولت )
اركان جبهه مشاركت عبارتند از : كنگره عالي ترين ركن كه حداقل سالي يك بار بايد برگزار شود ، شوراي مركزي ( هدايتگران حزب شامل 30 عضواصلي و 5 عضو علي البدل كه هر دو سال يك بار انتخاب مي شوند ). دبير كل ( بالاترين مقام اجرايي حزب ورئيس شوراي مركزي كه به مدت 2 سال ازسوي اعضاي اين شورا انتخاب مي شود ) ؛ هيات داوري (شامل 5 عضو اصلي و 2 عضو علي البدل كه شكايات و گزارش هاي مربوط به تخلفات اعضا و اركان را رسيدگي مي كنند )، دفتر سياسي (شامل دبير كل ، ده نفر از اعضاي اصلي و 4 عضو علي البدل كه به مدت 2 سال از سوي اعضاي شوراي مركزي انتخاب شده و درمقاطع مختلف مواضع حزب را تعيين و تبيين مي كنند ) ، هيات اجرايي ( شامل روساي شاخه ها وكميته ها ورئيس شوراي تهران كه با پيشنهاد دبير كل تصويب شوراي مركزي براي دو سال انتخاب مي شوند ومصوبات شوراي مركزي و هيات داوري و ... را اجرا مي كنند) ، كميته ها وفعاليت هاي تخصصي حزب در 5 كميته تشكيلات ، آموزش ، اطلاع رساني ، پشتيباني و مالي وامور مناطق ، ( در حال حاضر جبهه مشاركت در30 منطقه از كشور، دفتر منطقه اي دارد)، حوزه ( مشتمل بر 260 حوزه درسراسركشور )، و شاخه ركني با تصويب شوراي مركزي تشكيل شده و دريكي از اقشار جامعه فعاليت مي كند . همچون شاخه هاي جوانان ، فرهنگيان ، كارگران ، ايثار گران وگروههاي اجتماعي.
در هشت سال گذشته ، دبير كلي حزب بر عهده محمد رضا خاتمي بود كه در آخرين كنگره سراسري اين حزب كه در مرداد ماه 85 برگزارشد ، محسن ميردامادي به عنوان دبير كل جديد انتخاب شد.
شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي
پس از ماجراي 18 تيرماه 1378، رهبر معظم انقلاب طي 50 ملاقات وديدار حضوري با سران احزاب ، گروهها ، انجمن ها و نمايندگاني از حوزه ودانشگاه، نسبت به ضرورت وفاق وهمدلي ميان نيروهاي نظام تذكر داده اند . پس از اين ديدارها ، كميته اي با عنوان « كميته وفاق » در وزارت كشور تشكيل گرديد تا ميزبان گروههاي فعال سياسي همچون حزب مشاركت ، سازمان مجاهدين انقلاب ، حزب موتلفه اسلامي ، كارگزاران سازندگي و مجمع روحانيون مبارزباشد.
دراين كميته افرادي همچون مجيد انصاري ، حسن غفوري فرد ، حسين مرعشي، مصطفي تاج زاده ، محسن آرمين ، محمد رضا باهنر ، محمد عطريانفر، حبيب الله عسگر اولادي ، بهزاد نبوي ، موسوي لاري ومحتشمي وظيفه داشتند تا گام هاي اساسي را براي برون رفت از بن بست ارتباطي ميان جناح هاي سياسي وراهكارهاي تقدم منافع ملي بر عايدات حزبي وتامين مطالبات مردم وكسب اعتماد عمومي مهيا نمايند.
به موازات آن جمعي ازنيروهاي چهار تشكل موتلفه ، جامعه اسلامي مهندسين ، جامعه اسلامي پزشكان وجمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي درشهريور 78 گرد هم آمدند تا براي برون رفت از انفعال حاكم بر نيروهاي انقلاب كه درانتخابات رياست جمهوري و مجلس ششم نتواستند به اهداف خود دست يابند وهمچنين حضور فعال تر درصحنه هاي سياسي وعبرت اندوزي از پديد آمدن حوادث تلخي همچون ماجراي 18 تير، در حوزه هاي نظري ، ساختاري و رفتاري اقدام به بازسازي خود نمايند.
درپايان اين نشست ، 12 نفر از فعالان اين جمع شامل محمد رضا باهنر ، محمود احمدي نژاد ، حسين فدايي ، دارابي ، علي اكبر پرورش ، منوچهر متكي، عليرضا شميراني ، حبيب الله عسگر اولادي و حميد رضا ترقي گرد هم آمدند . آنان در خاتمه نشست خود، پاي بندي به سيره وروش امام خميني (ره) و رهبري حضرت آيت الله خامنه اي را به عنوان دست مايه حضوري پررنگ تر درعرصه هاي سياسي معرفي كردند. اين گروه 12 نفره براي شروع كارعنوان « شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي » را براي خود بر گزيدند.
آبادگران ايران اسلامي
با نزديك شدن به انتخابات دومين دوره شوراهاي اسلامي شهر و روستا ، « شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي » تصميم گرفت تشكلي را با نام جديد درانتخابات شوراها شركت دهد . پس از رايزني هاي بسيار، سرانجام نام «آبادگران ايران اسلامي » به تصويب رسيد و قرارشد آقايان محمود احمدي نژاد وحسين فدايي مسوليت انتخاب كانديدا ها و هدايت تبليغات انتخاباتي را درتهران ، مراكز استان ها و شهرستان هاي مهم برعهده بگيرند.
در20 بهمن 1381 ودر بحبوحه تبليغات گروههاي شناخته شده سياسي ، تعدادي ازاصولگرايان گمنام با نام « ائتلاف آباد گران ايران اسلامي » جهت حضور درشوراي شهر تهران اعلام موجوديت كردند.
مهندس مهدي چمران برادر كوچكتر شهيد مصطفي چمران ، استاد رشته معماري دانشكده فني تهران ومسوول سابق بنياد حفظ آثار وارزش هاي دفاع مقدس ، شاخص ترين فرد اين گروه بود كه سخنگويي آنان را نيز برعهده داشت . او « انتخابي آگاهانه ، عملكردي مسوولانه و شهري آباد » را به عنوان شعار محوري گروه مطرح كرد . در اولين جلسه مطبوعاتي اين گروه ، علاوه بر چمران ،دكتر عباس شيباني نماينده ادوار گذشته مجلس واستاد دانشكده علوم پزشكي تهران ، نادر شريعتمداري عضو هيات علمي دانشگاه علم وصنعت ، نسرين سلطان خواه عضو هيات علمي دانشگاه الزهراء ، خسرو دانشجو عضو هيات علمي دانشگاه آزاد و حسن بيادي كارشناس ارشد صنايع نيز حضور داشتند.
سخنگوي ائتلاف آبادگران درميثاق پنجگانه ، التزام به قانون اساسي و ولايت فقيه را « محكم ترين سند وفاق ملي » خواند وازتلاش براي ازبين بردن تبعيض وگسترش فرهنگ عدالتخواه ، ترجيح منافع ملي برمنافع شخصي وسياسي ، صداقت درگفتار وسلامت در عمل وپايبندي به روال منطقي تصميم گيري جمعيت واحترام به نظر اكثريت سخن گفت.
دردومين دوره انتخابات شوراهاي اسلامي شهر وروستا 64 درصد كرسي هاي شوراها درسراسر كشور دراختيار نيروهاي ائتلاف نوظهور آبادگران قرار گرفت . درتهران نيز تمامي 15 كرسي شوراي شهر به تسخير آباد گران درآمد و قبراق ترين چهره سياسي دوم خرداد يعني مصطفي تاج زاده تنها موفق به كسب راي اعتماد 4/1 درصد افراد واجد شرايط گرديد.
فصل دوم: مروري بر شرايط پيش از دوم خرداد
v دولت سازندگي بر ويرانه هاي جنگ
با پايان جنگ درتيرماه سال 67، آرام آرام رويكرد تازه اي درجامعه آغاز شد . حجت الا سلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني كه درسال هاي جنگ به عنوان مهم ترين عنصر هدايت سيستم اداري و حتي اداره جنگ شناخته شده بود وبه خصوص درمتن جامعه ، ختم جنگ تا حد زيادي به نام او ثبت شده بود ، به چهره اي تبديل شده بود كه شهروند ايراني ،صلح ، ثبات وترقي را در او خلاصه مي ديد. برهمين اساس درانتخابات سال 68 هاشمي درافكار عمومي معارض نداشت. از اين رو وقتي 18 ميليون ايراني به پاي صندوق هاي راي آمدند ، ايشان با آراي بالايي به رياست جمهوري برگزيده شد.
دراواخر خرداد 68 هاشمي رفسنجاني اولين دولت بعد از جنگ را كه به سازندگي مشهور شد ، تاسيس كرد . دولت كه اصرار داشت ، نمايندگان جناح چپ مجلس سوم ( كه اكثريت را دراختيار داشتند ) او را غير سياسي بينيد ، با شعار« كار» آغاز به كار كرد و به مردم وعده داد درپناه برنامه سازندگي مشكلات آنان در دوره اي كوتاه حل شود. دولت دراين دوره با دو اقبال بلند مواجه بود ،از يك سو قيمت نفت به حدود دو برابر زمان جنگ رسيده بود وازسوي ديگر دولت مي توانست از تسهيلات خارجي هم استفاده نمايد. از اين رو از منظر كساني كه مي خواستند ميزان توانايي دولت را با شعارهايي كه مي دهد ،ارزيابي كنند ، دولت نسبتا توانمند ارزيابي مي شد.
اما ميان روشي كه دولت در سازندگي درپيش گرفت وميان روشي كه لازمه رساندن شهروندان به نيازهايشان بود ، تفاوت عمده اي وجود داشت . اقدامات دولت بر « توسعه » و افزايش « نرخ رشد اقتصادي » مبتني بود . اين سياست دوپيامد عمده را در پي داشت :
1- دولت به ثروتمندان وسرمايه داران تكيه مي كرد واز آنان مي خواست كه هرچه بيشتر وارد عرصه اقتصادي كشور شوند و ازفرصت هاي دولت استفاده كنند.
2- دولت براي جذب سرمايه بيشتر به مساعدت بين المللي احتياج داشت . اين رويكرد اولا به معناي به رسميت شناختن بسياري از نهادها وقوانيني بود كه درطول هشت سال جنگ عليه آنها سخن گفته شده بود ،ثانيا به معناي استقبال از ورود آنان به عرصه داخلي محسوب مي شد و تبعات فراواني وبه خصوص از جنبه فرهنگي داشت .
v بيماري شكاف دولت ومردم
انتخابات 21 خرداد 72 رياست جمهوري ،محك ارزيابي ميزان پذيرش سياست هاي دولت از سوي توده هاي راي دهنده بود . دراين انتخابات مردم نزديك به 7 ميليون از آرايي كه در دوره اول به رئيس دولت سازندگي داده بودند ، از حجت الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني دريغ كردند ، اين درحالي بود بسياري از متدينيني كه سياست هاي دولت را قبول نداشتند ،به دليل جايگاه آقاي هاشمي در انقلاب ، به او راي داده بودند .
پيام 21 خرداد 72 از سوي دولت دريافت نشد . آقاي هاشمي دراولين واكنش رسمي ، راي مجدد به خود را به « قبول سياست هاي دولت از سوي شهروندان » تعبير كرد وريزش حدود 7 ميليون راي چهار سال قبل را به « لج بازي كودكانه » تعبير كرد . برهمين اساس ، شكاف دولت – ملت ، پس از انتخابات نه تنها ترميم نشد ، بلكه ابعاد تازه اي نيز يافت .
برنامه اقتصادي دولت كه به « سياست تعديل » مشهور شد ، هرروز شكاف فقير وغني را عمق بيشتري مي بخشيد . اين مسئله سبب شد دولت دومين شكست انتخاباتي را دربهمن 75 تجربه كند . دراين انتخابات ، كانديداهاي « كارگزاران دولت » نتوانستند به مجلس راه يابند . اين درحالي بود كه از اواسط سال 74 سياست تعديل اقتصادي با شكست كامل مواجه شده بود. برهمين اساس مي توان تركيب مجلس پنجم را واكنش مردم به سياست هاي اقتصادي دولت ارزيابي كرد . در واقع درمقطع سازندگي ، بخش وسيعي از جامعه خود را از موهبات اقتصادي نظام بي نصيب مي ديدند وبه همين جهت بيماري شكاف دولت ومردم رو به فزوني مي گذاشت .
حتي اگر استدلال هاي محكمي وجود داشته باشد كه به ياري سياست هاي تعديل اقتصادي دولت طي سال هاي 1368 تا 1374 بيايد ، تغيير سبك اقتصادي درايران كه به تغييرات مهمي درطبقات اجتماعي وزندگي مردم منجر گرديده بود ، بايد « جامعه پذير » مي شد. دراين مقطع روش ومباني سياست هاي عمومي دولت با بافت اجتماعي ايران ناسازگاربود وبه همين جهت ورود « سرمايه داري غيرملي » درعرصه اقتصادي ايران ، زيرساخت هاي اقتصادي وفرهنگي جامعه ديني وسنتي ما را تهديد مي كرد.
تغييرات اقتصادي دركشور درحالي رقم مي خورد كه دولت متناسب با آن به خلق وتحكيم هنجارهاي اجتماعي توجهي نداشت. حتي كابينه سازندگي دراين سال ها شعار «زندگي بهتر » ، « نشاط بيشتر » و « محدوديت هاي كمتر » را رسما تبليغ مي كرد . دولت دراين دوره روزنامه هايي نظير « همشهري » و « ايران » را منتشر كرد كه گرايش هايي تازه اجتماعي را به شدت دامن مي زد. در واقع دولت سازندگي كه رساندن مردم به خواسته هاي درجه اول ودوم را تبليغ مي كرد ، ازسوي توده هاي مردم متهم شد كه توجهي به نيازها ي درجه اول آنان نذاشته است.
نقد سياست هاي دولت ، گاه به مرز نقد سياست هاي انقلاب وحتي مباني دين هم نزديك شد. دراين دوره بعضي از نيروهاي سياسي از جايگاه رسمي همچون وزارت فرهنگ وارشاد ،شهرداري ، حوزه هنري سازمان تبليغات ومركز مطالعات وتحقيقات استراتژيك ، درقالب فيلم ها ، كتاب ها، مجلات ومحافل آكادميك ،تا نقد مباني ديني نظام جمهوري اسلامي پيش رفتند. همزمان با تحركات ضد فرهنگي درداخل ، موج هاي فرهنگي ستيزه جويانه اي درخارج مرزها عليه مباني حكومت ديني ونظام اسلامي به راه افتاد . تلاش دولت براي جذب سرمايه خارجي ونيز تلطيف نگاه خارجي به نظام ، نفوذ جريان مهاجم به داخل را تسهيل مي كرد. ازسوي ديگر دشمنان جمهوري اسلامي به طورطبيعي بعد از خاتمه « جنگ سخت » به سمت « جنگ نرم » گرايش پيدا كردند.
برهمين اساس رهبر معظم انقلاب در آذرماه سال 72 ،انقلاب را درمعرض « شبيخون فرهنگي » ديدند ونسبت به آن هشدار دادند. هشدار رهبري به دلايل سياسي واجتماعي جدي گرفتنه نشد. درعين حال اين تهاجم به ميزان زيادي به مراد نرسيد ولي ترديد نداريم كه آسيب هايي به فرهنگ وروحيه ملي وارد كرد . وقتي از« شبيخون فرهنگي » سخن به ميان آمد ،بخش هاي نظام بايد واكنش مشترك ومنسجمي نسبت به آن بروز مي دادند . دولت دراين مسئله خود را مسئول آب ونان مردم خواند ومسئوليت مقابله با تهاجم فرهنگي را به حوزه هاي ديني ودستگاههاي بيرون دولت نظير صدا وسيما محول كرد. اگرچه دستگاههاي رسمي كشور درعرصه فرهنگ وتبليغات هم به باوري مبني بر تهاجم وشبيخون فرهنگي نرسيده بودند !
v غلظت ادبيات توسعه گرا
ادبيات سياسي دهه 70، ايراني را تصويرميكرد كه درپايان اين دهه ، مشكلات اقتصادي مردم حل گرديده است . ازهمين رو ارزش هاي دروني جامعه ايران نظير « عدالت » ، «مردم گرايي »، « پيشرفت »، « معنويت گرايي » ، « استقلال » و « امنيت » كه در چارچوب تحولات بنيادي اقتصادي تعريف مي شد ، به گونه اي تغيير گرديد كه « توسعه اقتصادي » و « افزايش در آمد ملي » مادر و محور همه اين نيازهاي تلقي مي گرديد.
غلظت ادبيات توسعه گراي دهه 70 ، ازيك سو بر توقعات دروني آحاد مردم مي افزود و خواسته هاي آنان از دولت را گسترش مي داد و از سوي ديگر مردم دركنار هراقدام بزرگ دولت درزمينه هاي سد سازي ، توسعه ناوگان حمل ونقل ، افتتاح بيمارستان ، دانشگاه و ... انتظار داشتند ازاين امكانات آسان تر وارزان تر بهره مند شوند اما در عمل اين اتفاق نيفتاد وحاصل عملكرد دولتي كه با شعار « تعديل اقتصادي » و « واقعي كردن نرخ ها » موفق به كسب اعتماد مردم شده بود ، نتيجه اي جز افزايش بي رويه روزانه قيمت ها نداشت . درواقع اصلاح زيرساخت هاي اقتصادي كشور و رشد درآمد هاي ملي به قيمت افزايش مستمر هزينه زندگي شهروندان شده بود. افزايش روزانه قيمت ها كار را به جايي مي رساند كه نرخ برابري دلار با ريال كه قبل از شروع به كار دولت آقاي هاشمي در سطح پائيني قرار داشت ، درماههاي پاياني عمر اين دولت به حدود 9000 ريال در بازار آزاد رسيد . با وارد شدن شوك شديد اقتصادي به مردم كه نرخ تورم را دراوايل دهه 70 حتي به 51 درصد هم رساند ، رهبر معظم انقلاب خواستار توقف اين روند واصلاح واقعي قيمت ها شدند . از اين رو قيمت ارز كه در روزهايي به مرز 11000 ريال هم رسيده بود به 7700 ريال كاهش يافت . اين در حالي بود كه بسياري از اقتصاد دان هاي منتقد دولت درسالت هاي 74 و 75 ، نرخ واقعي دلار درايران را 2300 ريال ارزيابي مي كردند . تاثير اين روند درانتخابات سال هاي 1371 تا 1375 به دو صورت ظاهر شد : الف – تعداد زيادي از شهروندان از ورود به عرصه انتخابات پرهيز كردند. از اين رو شمار مشاركت جويان ايراني در انتخابات مجلس چهارم ( 1371) كاهش پيدا كرد وگرايش انتخاباتي درشهرهاي بزرگ به سمت چهره هاي اخلاقيتربه جاي چهره هاي سياسي چرخش پيدا كرد . از اين رو حجت الاسلام حسيني ( مدرس اخلاق ) نفر اول انتخابات مجلس چهارم درتهران شد.
مشاركت انتخاباتي مردم در انتخابات مجلس چهارم وانتخابات رياست جمهوري ششم ( 1372) بين 5 تا 10 درصد كاهش پيدا كرد و چهره هاي اول اين انتخابات ها با ميانگين 40 تا50 درصد كاهش راي مواجه شدند . اين وضعيت درانتخابات دور پنجم مجلس با كاهش شديد آرا درشهرهاي بزرگ دنبال شد به گونه اي كه نفر اول انتخابات مجلس پنجم تهران كه در جايگاه رئيس مجلس چهارم قرار داشت با حدود 700 هزار راي انتخاب شد.
كاهش راي رئيس جمهور درسال 72 وكاهش راي رئيس مجلس درسال 74 بيانگر نارضايتي مردم از روند اداره كشور بود، ولي اين پيام چندان جدي گرفته نشد.
فصل سوم: شرايط سياسي پس از انتخابات 76
v راي به نماد تحول
درانتخابات هفتمين دوره رياست جمهوري سال 76 ، شاهد شكل گيري 3 آرايش جديد سياسي دركشور بوديم . جريان اول متعلق به گروههاي همسو با جامعه روحانيت مبارز تهران بود كه شامل گروههايي همچون جمعيت موتلفه اسلامي ، جامعه اسلامي مهندسين ، جامعه زينب ، جامعه اسلامي دانشجويان ، جامعه انجمن هاي اسلامي اصناف وبازار تهران ، انجمن هاي اسلامي پزشكان و جامعه اسلامي كارگران بودند . اين جريان سياسي ، آقاي ناطق نوري را به عنوان كانديداي خود معرفي كرد.
جريان دوم متعلق به جناح موسوم به خط امام بود كه از گروههاي همسو با مجمع روحانيون مبارز تشكيل شده بود. مهمترين اين گروهها سازمان مجاهدين انقلاب ، دفتر تحكيم وحدت ، انجمن اسلامي معلمان وكارگزاران سازندگي بودند كه آقاي سيد محمد خاتمي را به عنوان كانديد ا معرفي كردند.
جريان سوم هم متعلق به جمعيت دفاع از ارزش ها بود كه در آستانه انتخابات مجلس پنجم اعلام موجوديت كرده بود . اين جمعيت دبير كل خود را كه آقاي محمدي ري شهري بود به عنوان كانديد اي رياست جمهوري معرفي كرد.
مشاركت انتخاباتي مردم در فاصله سال هاي 72 تا 76 به خصوص در دو دوره رياست جمهوري ، با گرايش به چهره هاي خارج از سيستم مديريتي ودولتي همراه بود . دكتر احمد توكلي كه درسال 72 براي توده هاي مردم چهره شناخته شده اي نبود ، با استفاده از فرصت چند برنامه راديويي و تلويزيوني نزديك به 4 ميليون از آراء انتخاباتي 21 خرداد 72 را كسب كرد و آقاي سيد محمد خاتمي كه به نسبت آقايان ناطق نوري ومحمدي ري شهري براي توده هاي مردم چهره كمتر شناخته شده تري بود ، بااستفاده از فرصت چند برنامه راديو تلويزيوني والبته شگردهاي خاص تبليغاتي ، نزديك به 20 ميليون راي مردم را به دست آورد . مردم دراين دو مقطع دكتر احمد توكلي و حجت الاسلام خاتمي را « نماد تحول » فرض كردند . البته تعلق اين دو شخصيت به نظام بيانگر آن بود كه مردم ايران تحول وتغيير در روند را در چارچوب نظام جستجو مي كنند وبه بيرون از نظام جمهوري اسلامي گرايش ندارند.
v دولتي با مجمع الجزايرهاي پراكنده
با پيروزي آقاي خاتمي در انتخابات رياست جمهوري ، به تدريج اختلافات دروني ميان گروههاي حامي وي ظهور و بروز كرد . اين گروهها هركدام پيروزي خاتمي در انتخابات را به گونه اي كه با اهداف وايده هايشان سازگار بود تفسير مي كردند به گونه اي كه جبهه دوم خرداد به زودي به مجموعه اي ازنيروهاي متضاد تبديل شد . رهبري جناح دوم خرداد هم توانايي هماهنگي ميان گروههاي متضاد را نداشت از اين رو دولت به چند جزيره با چندين فرمانداري كل تبديل شد .
ازسوي ديگر سازمان مجاهدين انقلاب كه تشكيلاتي كوچك وپرانرژي دردرون جبهه دوم خرداد بود ، از همان روزهاي اول تشكيل دولت سعي درهدايت و ايفاي نقش راهبردي دراين جبهه داشت . يك سال پس از تشكيل دولت خاتمي ، شاگردان سازمان كه تجربه حضور دردفتر تحكيم را داشتند ،حزب مشاركت را تشكيل داده واين گروه به عنوان ستاد وصف ، هدايت جبهه را به عهده گرفته وبا تقويت ساير عناصر افراطي دو حزب كارگزاران (كرباسچي ، مهاجراني ، عطريا نفر ) ومجمع روحانيون مبارز ( منتخب نيا ، موسوي خوئيني ها ، ابطحي ) سعي درقبضه كردن مديريت وهدايت اين جبهه را داشتند به نوعي كه با طرح « پياده كردن » عناصر ميانه رو جبهه نظير آقايان خاتمي وكروبي ازقطار اصلاحات ، سعي دربه دست گرفتن هدايت عملي جبهه را داشتند.
با تشكيل حزب مشاركت وصدور مجوز رسمي آن در دهم آذر77، عملا بخش جديدي از كشمكش ها در دورن جبهه دوم خرداد آغاز شد . حزب مشاركت كه قرار بود هسته اوليه آن از اعضاي سابق دانشجويان پيرو خط امام ودفتر تحكيم وحدت باشد ، شاهد حضور نيروهاي خط امام وبرخي روساي ستادي هاي انتخاباتي خاتمي نيز گرديد به گونه اي كه اين حزب به تعبيرحجاريان به حزب «بين العباسين » تبديل گرديد . حزبي كه دريك سوي آن افرادي همچون عباس دوزوداني با گرايشات خط امامي وولايي قرارداشتند ودر آن سوي ديگر ، اعضايي چون عباس عبدي قرارگرفته بودند كه برخوردار از گرايشات ساختار شكنانه وافراطي بودند .
دربعد اقتصادي هم ، محمد رضا خاتمي كه به عنوان اولين دبير كل حزب مشاركت انتخاب شده بود درتبيين نيروهاي اين حزب گفت : « درحزب مشاركت ازسوساليست هاي دو آتشه كه به مرام كمونيستي نزديك شده اند تا افرادي كه به اقتصاد بازار بدون هرگونه قيد وبندي معتقدند ،حضور دارند » .
v راهبرد جبهه دوم خرداد
يك هفته پس از صدور مجوز رسمي براي فعاليت حزب مشاركت ، سعيد حجاريان در گفتگويي با روزنامه ايران ، راهبرد آينده جبهه دوم خرداد كه مديريت آن اينك به دست حزب مشاركت افتاده بود ، بيان كرد. وي در اين باره گفت : « نخستين وظيفه ما مثل هراستراتژيست نظامي اين است كه با ايجاد سنگرهاي مستحكم مانع تك پيشروي حريف شويم وهمچنين خطوط تداركاتي لجستيكي ومواصلاتي را تقويت كنيم تا اجازه ندهيم به سنگرهايمان حمله شود. درنبرد مردم سالاري وانحصار طلبي نياز داريم نهادهاي جامعه مدني مستحكمي را درجبهه خودمان به وجود آوريم . همه روزنامه ها و نهادها سنگرمقاومت هستند ومطبوعات مهمترين معبر مواصلاتي محسوب مي شوند . اگر اين كار را نكنيم هر آن امكان دارد جبهه مردم سالاري بر اثر فشار انحصار از هم بپاشد وفضا به عقب برگردد ونيروهاي ضعيف النفس از اين سوي جبهه به سوي ديگر بروند وهمه دستاوردهاي دوم خرداد نابود شود. »
انتخابات اولين دوره شوراهاي اسلامي شهرو روستا ، اولين آزمون دولتي بود كه شعار « توسعه سياسي » را پيشاني كار خود قرار داده بود . دراين انتخابات ، ليست جبهه دوم خرداد موفق شد و درتهران واكثر مراكز استان وشهرهاي مهم ، آراي اكثريت شركت كنندگان را از آن خود كند . اما نكته مهم دراين ميان آن بود كه از مجموع 41 ميليون نفر از واجدين شرايط آراء حدود 20 ميليون به پاي صندوق هاي راي آمدند ونكته مهمترآنكه مشاركت درتهران ، اصفهان ،شيرازوتبريز حدود 15 درصد بود.
درخلال انتخابات شوراها وپس از آن ، رفتار اقتدارگرايانه دو حزب پدر سالار يعني سازمان مجاهدين ومشاركت باعث گرديد تا واكنش اعتراض آميز احزاب درون جبهه دوم خرداد را درپي داشته باشد . شوراي اول شهر تهران مظهر بروز اين شكاف وايستادگي درقبال هژموني سلطه احزاب پدرسالاربود . دعواهاي فرسايشي وكسالت بارگروه شش وگروه هفت شورا باعث گرديد كه بسياري ازجلسات شورا به خاطر خارج شدن از حد نصاب قانوني يا تشكيل نشود ويا درميانه راه به دليل خارج شدن اعضاء ازاكثريت بيفتد.
به اوج رسيدن كشمكش ها دردرون شوراي شهر تهران كه يك سوي آن را سعيد حجاريان وجبهه ديگر آن را ابراهيم اصغر زاده هدايت مي كرد باعث گرديد تا شوراي شهر تهران درسومين سال خود به دليل اختلافات فراوان منحل شود . ميراث اين شورا براي مردم تهران وبسياري از مراكز استان ها وشهرهاي بزرگ ، سه برابر شدن قيمت مسكن و زمين بود . دردوره زماني 76 تا 81، تهران چهار شهردار را به خود ديد ( كرباسچي ، الويري ، ملك مدني ومقيمي ).
فصل چهارم: آرايش نيروهاي سياسي در آستانه انتخابات دوم شوراها
v وضعيت جبهه دوم خرداد
دومين دوره انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا را بايد آغاز جدي ترين ائتلاف ها وانشعابات در ميان جبهه دوم خرداد دانست. در شهر تهران، چهار ليست از جانب دوم خرداي ها ارائه گرديد.
ليست اول
ليست اول كه به اعضاي جبهه دوم خرداد موسوم گرديد شامل 32 كانديدا بود كه به مردم معرفي شده بودند تا از ميان آنها 15 نفر را برگزينند.
ليست دوم
ليست دوم متعلق به حزب مشاركت بود. در دوره دوم شوراها، مصطفي تاج زاده به عنوان رئيس انتخابات اين حزب برگزيده شده بود و در صدر ليست مشاركت قرار داشت. در اين دوره، حزب كارگزاران پيشنهاد ائتلاف جديدي با عنوان «مشاركت- كارگزاران» را داد اما مشاركت اين پيشنهاد را رد كرد و در ليست خود هم از همه نامزدها تعهد گرفت تا پس از انتخابات به رياست تاج زاده و شهرداري محسن صفايي فراهاني گردن نهند. مشاركت گمان مي كرد اكسير محبوبيت از شوكران عزل يا استعفا به دست مي آيد و همين كه تاج زاده از معاونت سياسي وزارت كشور به دليل دخالت در اغتشاشات 18 تير و تخلف هاي عديده در برگزاري انتخابات مجلس ششم مجبور به استعفا شد ويا آن كه صفايي فراهاني از فوتبال كنار زده شد، همين براي جذب آراي مردم كفايت مي كند.
در اين انتخابات، مشاركت فهرستي از نام هاي كم آوازه را رديف كرد. شعار پنهان مشاركت اين بود كه چون به ما اعتماد داريد پس ما هر كه را معرفي كرديم به آن راي دهيد. مشاركت حتي نام حميد رضا جلايي پور و عيسي سحر خيز را از فهرست خود حذف كرد تا نام حسين زمان(خواننده) و نسترن نصيري را وارد فهرست خود نمايد و زماني كه با اعتراض نخبگان حزبي مواجه شد توضيح داد كه اينان نمايندگان و منتخبان توده هاي حزب هستند كه از پايين به بالا آمده اند. بدين ترتيب حزبي كه از بالا به پائين شكل گرفته بود اينك قرار بود از پائين به بالا شكل گيرد و نام ها قرباني مي شدند تا حزب بلند آوازه شود.
ليست سوم
مشاركت ريسمان ائتلاف با كارگزاران را قيچي كرد و كارگزاران در پي استقلال برآمد. اين استقلال آغاز خروج از جبهه دوم خرداد بود. كارگزاران با استفاده از نام كرباسچي در صدد فتح با يك ژنرال بود وگمان مي كرد در صورت نامزدي وي، مشاركت ناگزير از قرار دادن وي در فهرست خويش مي شود اما كرباسچي وارد انتخابات نشد و مشاركت هم حاضر به پذيرش معاون او(ابوالقاسم آشوري) در فهرست خويش نشد. آشوري در صدر ليست مستقل كارگزاران قرار گرفت و در كنار آن و در عكسي بزرگتر، تصوير كرباسچي بر تابلوهاي انتخاباتي نقش بست. در واقع كارگزاران بر عكس مشاركت با ديده «فرد برتر از حزب» وارد ميدان شد. مشاركت حتي پيشنهاد كارگزاران را براي ائتلاف 7 براي كارگزاران و 8 براي مشاركت را رد كرد در حالي كه كارگزاران رياست تاج زاده بر شوراي شهر و شهرداري صفايي فراهاني را هم پذيرفته بود.
كارگزاران كه در انتخابات مجلس پنجم با شعار «عزت اسلامي» به ميدان آمده بود، در اين دوره با شعار تعريضي « تهران را دوباره مي سازيم» وارد ميدان شد. كرباسچي اگرچه كانديدا نشد اما نقش محوري را در فعاليت هاي انتخاباتي ايفا مي كرد و هرچه به روزهاي انتخابات نزديكتر مي شديم، عكس وي بزرگتر شد به گونه اي كه در روزهاي آخر و در نقش مفتي اعظم، حكم به آن داد كه مردم به يارانش راي دهند. همانگونه كه رئيس دولت سابق در هنگام انداختن راي خود به خبرنگار صدا و سيما گفت من به ياران و همكارانم راي مي دهم .
ليست چهارم
از سوي ديگر، حزب همبستگي كه انگشت اتهام انحلال شوراي اول شهر تهران به سوي او نشانه رفته بود، نتوانست نامي در ائتلاف مشاركت يا كارگزاران براي خود دست و پا كند. در اين انتخابات،"همبستگي حزب ائتلاف شكن" خوانده مي شد اما سران اين حزب فقط مي خواستند نفر حزب آنها يعني اصغر زاده در فهرست ائتلاف با مشاركت و كار گزاران بيايد كه چنين نشد. همبستگي طي سال 80 و81 از حزبي حاشيه اي به متن مناقشات نقل مكان كرده بود و كوشيده بود با تبديل شدن به محور حركت هاي گريز از مركز در درون جبهه دوم خرداد، براي خود به مدد دبير كلي ابراهيم اصغر زاده، شأنيتي پيدا كند. در اين ميان، محمد رضا راه چمني دبيركل سابق همبستگي و الياس حضرتي رئيس فراكسيون پارلمان همبستگي، به مخالفت با اصغرزاده پرداخته و وي را متهم كردند كه مي خواهد قباي حزب را براي تن خود بدوزد. اختلافات به گونه اي در همبستگي اوج گرفت كه حضرتي به همراه 22 نفر ديگر از اعضاي شوراي مركزي، بيانيه اي را امضا كرد تا اصغر زاده از دبير كلي عزل شود. در عين حال دو روز به وي فرصت دادند تا نتيجه سياست هاي ساختار شكنانه و پوپوليستي خود را در انتخابات دوم شوراها ببيند.
اصغرزاده با درك اينكه همبستگي از فقدان ايدئولوژي رنج مي برد، براي اين حزب ايدئولوژي اي بنا نهاد كه بر مبناي آن همبستگي «چپ اصلاحات» ناميده شد. در شرايطي كه مشاركت از چپ روي به ميانه روي و كارگزاران به ليبراليسم در ميان جبهه دوم خرداد متهم مي شدند، همبستگي خود را چپ گرا خوانده و در اين راه به ائتلاف با حزب كار و جناح چپ ائتلاف ملي – مذهبي تن داد.
همبستگي با گشايش جبهه دوم اصلاحات و برقراري روابطي پراتيك و عملگرايانه كوشيد محسن سازگارا و مصطفي كواكبيان را نيز همزمان جذب كند تا ائتلاف در ائتلاف پديد آيد. كواكبيان كه خود حزبي به نام مردمسالاري به راه انداخته بود، معاونت حزب همبستگي را بر عهده گرفت و سازگارا كه خود را پيشواي ائتلاف ليبرال ها مي خواند متحد حزب مردمسالاري شد. در اين ميان حزب اراده ملت، ائتلاف ملي آزاديخواهان و حزب آزادي هم با شعار نفي اصلاح طلبي مشاركت و فرصت طلبي كارگزاران، به همبستگي پيوستند.
نهضت آزادي
اما در داستان شوراهاي دور دوم، نهضت آزادي از همه مغبون تر بود و اين حزب پس از دو دهه قرار گرفتن در جايگاه اپوزيسيون، در اين انتخابات نه تنها صندلي حاكميت را به دست نياورد بلكه كرسي مخالفت را نيز از كف داد. پيران اين حزب در صدد بودند تا با برانگيختن نوستالژي و غم غربت كراوات زير سايه سه تصوير طالقاني، بازرگان، سحابي، كاري كه قرار بود كرباسچي براي كارگزاران و تاج زاده براي مشاركت، صورت دهند، انجام دهند. اما ائتلاف ملي – مذهبي ها هم، هنوز به قدرت نرسيده منشعب شدند و گروهي از آنان چون عليرضا رجايي به فهرست مشاركت پيوستند. برخي هم چون طاهره طالقاني در ليست همبستگي قرار گرفتند و از همه جالب تر، عزت الله سحابي خود را در مقام كرباسچي ديگر ديد و به ارائه فهرست انتخاباتي مستقلي پرداخت تا نهضت آزادي هم فريب جيب تهي خويش را بخورد. جيبي كه بيست سال پيش سوراخ شده و اكنون جز خاطره اي از محتويات آن بر جاي نمانده بود.
v وضعيت اصولگراها
اما وضعيت در ميان گروههاي اصولگرا متفاوت از جبهه دوم خرداد رقم خورده بود. در اين انتخابات، شوراي 12 نفره شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي كه استخوان بندي آن را چهار تشكل موتلفه، جامعه اسلامي مهندسين، جامعه اسلامي پزشكان و جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي تشكيل مي دادند، به دكتر محمود احمدي نژاد ماموريت دادند تا فهرستي را براي انتخابات شهر تهران تهيه و مسووليت تبليغات و هدايت آن را بر عهده بگيرد.
اعضاي شوراي هماهنگي در اين انتخابات با نام «ائتلاف آبادگران ايران اسلامي» وارد صحنه انتخابات شده بودند كه علاوه بر تهران، براي مراكز استان ها و شهرهاي بزرگ هم ليست هايي ارائه كرده بودند. در تهران معروف ترين افراد ليست آبادگران،دكتر مهدي چمران و دكتر عباس شيباني بودند و 13 چهره باقي مانده،از افراد گمنام، اما متخصص و اصولگرايي بودند كه با داعيه خدمت به مردم به ميدان رقابت گام نهاده بودند.
در انتخابات 19 اسفند، در ميان يك غافلگيري همگاني، ائتلاف آباد گران موفق گرديد 64 درصد كرسي هاي شوراهاي شهر و روستا را در كشور در اختيار بگيرد. اين ائتلاف در تهران نيز به پيروزي قاطع دست يافت و اين در حالي بود كه قبراق ترين چهره سياسي جبهه دوم خرداد يعني مصطفي تاج زاده تنها موفق به كسب راي اعتماد 4/1 درصد افراد واجد شرايط شده بود. بدين ترتيب پس از 13 سال، ميراث كارگزاران در شهرداري تهران از دست اين حزب خارج گرديد.
اما همزمان با برگزاري انتخابات 9 اسفند، دفتر تحكيم شاخه علامه با برگزاري نشستي تحت عنوان « جنبش دانشجويي؛ پيشتاز دمكراتيك » دردانشگاه الزهرا، خروج خود را ازجبهه دوم خرداد اعلام كرد و خواستار تشكيل « جبهه دمكراسي خواهي» شد. عبدالله مومني دراين نشست به برخي دلايل خروج دفترتحكيم ازجبهه دوم خرداد اشاره كرد كه يكي ازمهمترين آنها قدرت طلبي اصلاح طلبان و فرمواشي قاطبه مردم بود.
فصل پنجم : آرايش نيروهاي سياسي درانتخابات مجلس هفتم
شكست سنگين اصلاح طلبان در دومين دوره انتخابات شوراها باعث گرديد تا دورجديدي از افشاگري ها درميان گروههاي جبهه دوم خرداد آغاز شود و هريك بار شكست را برگروه ديگري سوار كند.
پس ازاين انتخابات بود كه مجمع روحانيون و گروههاي اعتمادي آن ، تا حدودي خود را به نيروهاي اصولگرا نزديك نمودند. همچنين افراطيون دوم خردادي، نيروهاي ملي – مذهبي، ليبرال دمكرات ها، سوسيال دمكرات ها و جريان هاي سكولار و لاتيك ، جبهه جمهوري خواهان را تشكيل دادند. هدف اين گروهها ازتشكيل چنين جبهه اي ، صيانت از جمهوريت نظام اعلام شد.
دراين دوره بود كه مانيفست جمهوري خواهي اكبر گنجي انتشار يافت و سپس منشور 81 ماده اي گروههاي جمهوري خواه كه موازين حقوق بشر را مبناي اصلي همگرايي خود قرارداده بودند، منشتر گرديد.
عملكرد ساختارشكنانه اصلاح طلبان درمجلس ششم وهجمه همه جانبه آنان به ارزش ها و مقدسات ديني درمطبوعات ، باعث گرديده بود كه آنان براي عبور از نظارت استصوابي شوراي نگهبان درانتخابات مجلس هفتم به فكر چاره اي بيفتد. لايحه اصلاح قانون انتخابات وحذف نظارت استصوابي آخرين تيراميد اصلاح طلبان بود كه اين تير هم به هدف ننشست كه باعث رد صلاحيت تعداد قابل توجهي از نمايندگان مجلس ششم ، گروههايي همچون مشاركت، سازمان مجاهدين انقلاب و كارگزاران، درانتخابات مجلس هفتم شد.
شدت سخت گيري اصلاح طلبان به گونه اي بود كه حتي نمايندگاني چون ايرج نديمي ، محمد رضا خباز، فخرالدين صابري ، محمد قمي، مرتضي لطفي و محمد علي كوزه گر به جرم مصاحبه با صدا وسيما، ازجبهه اصلاح طلبان اخراج شدند وحزب مشاركت اعلام كرد كه ديگردرهيچ انتخاباتي نام آنان را درليست خود نخواهد آورد.
كروبي درواكنش به كناره گيري مشاركت و سازمان ازانتخابات مجلس هفتم، طي نطقي درمجلس گفت: پس ازپيروزي انقلاب اسلامي تاكنون، سابقه ندانسته جرياني انتخابات را بايكوت نمايند. نبايد عرصه رقابت را خالي گذاشت وحقوق مردم را ناديده گرفت . چند ماه قبل از برگزاري انتخابات هفتم مجلس، اعضاي مجمع روحانيون با مقام معظم رهبري ديدار كردند و پس از آن كروبي درگفتگويي با خبرگزاري فارس، خبراز پايان ائتلاف مجمع با جبهه مشاركت داد.
مجمع روحانيون همچنين دراعتراض به تماميت خواهي مشاركت وسازمان، دركنگره هاي اين دوحزب درسال 82 شركت نكرد. به اعتقاد برخي تحليل گران ، سال 82 را بايد آغاز دوره جديد گروههاي موسوم به پيروان خط امام دانست . درانتخابات مجلس هفتم، برخي احزاب و گروههاي وابسته به جبهه دوم خرداد تحت عنوان « ائتلاف براي ايران» ليست انتخاباتي خود را ارائه كردند كه كروبي در صدر اين ليست قرارداشت. دراين انتخابات گروههايي ازجبهه دوم خرداد همچون ؛ مجمع روحانيون، حزب اعتدال و توسعه ، خانه گارگر، ائتلاف ملي كاروتوليد، ائتلاف آباداني و توسعه ايران ، ائتلاف خدمتگزاران مستقل ايران اسلامي ، مجمع اسلامي بانوان، حزب همبستگي ، حزب اسلامي كار ومجمع نيروهاي خط امام با ارائه ليست هايي مستقل و يا ائتلافي درانتخابات شركت كردند . دراين انتخابات بود كه چهره هايي همچون عسگراولادي و بادامچيان كه براي نمايندگي مجلس نامزد شده بودند، داوطلبانه انصراف دادند تا راه را براي ورود نيروهاي كمترسياسي ومتخصص بازنمايند.
دراين انتخابات بود كه ائتلاف آبادگران با قاطعيت به پيروزي رسيد و حدود 210 كرسي مجلس را ازآن خود كرد . همچنين حدود 30 اصلاح طلب ميانه رو و50 نماينده ميان اصلاح طلبان و آبادگران كه به فراكسيون وفاق مشهورشدند، به همراه 10 نماينده مستقل، تركيب مجلس هفتم را تشكيل دادند.
پس ازانتخابات مجلس هفتم ، كروبي درمصاحبه اي گفت من خود را موظف به حضور درهمه صحنههاي انقلاب مي دانم حتي اگر يقين داشته باشم شكست مي خورم .
پس ازاين انتخابات بود كه حزب مشاركت، مجمع روحانيون را متهم به زدوبند با جناح راست نمود و ذاكري هم درپاسخ گفت: تنها نقطه ائتلاف ما با مشاركت، آقاي خاتمي است . ائتلاف ما با مشاركت ، موسمي ومقطعي بود .
پس ازاعلام نتايج مجلس هفتم ، حجاريان درگفتگويي اعلام كرد كه جبهه دوم خرداد ازهم پاشيده است . وي با اعلام مرگ اصلاحات ، شعار زنده باد اصلاحات را مطرح كرد و گفت : اصلاحاتي كه مبتني بر رقابت دردرون ساختار قدرت بود به جدانگري مبتلا شد و براي آنكه بتوانيم دوباره جريان اصلاحات را زنده نمائيم بايد به متن مردم وجامعه بازگشت .
همچنين سازمان مجاهدين انقلاب اقدام به برگزاري كنگره سراسري خود با نام« بازگشت به جامعه مدني » نمود. همچنين ماهنامه « آفتاب» ارگان تئوريك مشاركت، استراتژي « اپوزيسيون مدني و بازدارندگي فعال» را براي ادامه فعاليت اصلاح طلبان پيشنهاد كرد.
فصل ششم: انتخابات نهم رياست جمهوري
درشهريور84 بود كه بهزاد نبوي درگفتگويي با خبرگزاري ايسنا، خواستار اجماع اصلاح طلبان برروي كانديدايي شد كه نماد سازندگي دركشور لقب گرفته است. اگر چه بهزاد نبوي نامي از حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني نياورد اما به صراحت اعلام كرد حيات وممات اصلاح طلبان درگروبه قدرت رسيدن اين چهره درانتخابات نهم رياست جمهوري است .
بهزاد نبوي دراين گفتگو، ازاين نماد به عنوان « خاكريزآخر » ياد كرد وتاكيد كرد تنها درصورت به قدرت رسيدن اين شخص است كه اصلاحات فرصتي براي بقا دارد . در واكنش به اين مصاحبه ، مجمع روحانيون كه خود را پدر معنوي جبهه دوم خرداد و باني حماسه دوم خرداد 76 مي داند، ورود زود هنگام را به انتخابات نهم آغاز كرد .
درپائيز 84 بود كه كروبي به ديدار ميرحسين موسوي رفت ورسما از وي براي شركت درانتخابات نهم رياست جمهوري دعوت به عمل آورد . درواقع مجمع روحانيون در تلاش بود نقش خود را درسال 76 دوباره تكرار كند . با طرح كانديداتوري ميرحسين موسوي، گروههاي ديگر وابسته به دوم خرداد به استقبال ازاين موضوع رفتند ودرعرض دو هفته ، ديدارهاي مختلفي با مهندس ميرحسين موسوي انجام شد اما پاسخ ميرحسين به همه اين دعوت ها « نه» بود.
ميرحسين دلايل عدم پذيرش اين دعوت ها را عدم برخورداري ازتيم اجرايي براي تشكيل كابينه ، تحول فكري و تغيير ديدگاههاي همفكران سابق خود وفضاي ناسالم رقابت سياسي عنوان كرد.
هدف جبهه دوم خرداد ازطرح كانديداتوري ميرحسين موسوي با وجود يقين آنها به عدم پذيرش اين دعوت را مي توان درموارد ذيل به اجمال برشمرد.
- توليد نگراني درجبهه رقيب
- ايجاد شكاف درصفوف منجسم اصولگرايان
- رصد واكنش جناح اصولگرا دربرابر اين دعوت ومعرفي
- حمايت احتمالي برخي جناح ها وافراد اصولگرا ازكانديدا توري ميرحسين موسوي
- مانورانسجام درجبهه دوم خرداد به دليل توافق تمام گروههاي دوم خردادي برسركانديداتوري ميرحسين موسوي
- خروج نيروهاي اصلاح طلب از بي حسي ورود
- به صدا درآوردن زنگ پروژه دو قطبي سازي جامعه
اما ازسوي ديگر، مجمع روحانيون ازطرح كانديداتوري ميرحسين موسوي يك هدف عمده ديگر را نيز دنبال مي كرد. مجمع درصدد بود پس از به دست آوردن اجماع گروههاي اصلاح طلب برروي ميرحسين موسوي و متعاقب عدم پذيرش اين دعوت ازسوي ميرحسين، بلافاصله كانديداي خود را در فضاي اجماعي اصلاح طلبان كه همانا مهدي كربي بود، معرفي نمايد.
با منتفي شدن كانديداتوري ميرحسين موسوي، آرايش جديدي درجبهه دوم خرداد شكل گرفت . مجمع روحانيون مهدي كروبي را به عنوان كانديداي خود برگزيد . حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب از كانديداتوري مصطفي معين حمايت كردند. حزب همبستگي از ابراهيم اصغرزاده به عنوان كانديداي اين حزب نام برد. حزب كارگزاران سازندگي نخست از حسن روحاني وسپس از ولايتي و درنهايت با قطعي شدن نامزدي هاشمي رفسنجاني ، از وي حمايت كرد . برخي چهره هاي مستقل كه ذائقه سياسي – فرهنگي آنان با شعار هاي جبهه دوم خرداد سازگاربود ، از مهرعليزاده حمايت كردند.
اما قصه انشعاب ها وائتلاف ها در جبهه اصولگرايان به گونه اي دگر رقم مي خورد . شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي سرانجام پس از برگزاري چهار ماه جلسات مستمر و مداوم، راي به كانديداتوري دكتر علي لاريجاني داد. براساس ميثاق نامه اين شورا، چنانچه كانديدايي حايز بالاترين امتياز گرديده و از سوي شورا انتخاب شود، نامزدهاي ديگر بايد به نفع وي كناره گيري كنند، اما عملا چنين اتفاقي نيفتاد و اعتراض كانديداها به سازوكار وامتياز بندي وراي گيري باعث گرديد تا علاوه بردكتر علي لاريجاني، دكتر علي اكبر ولايتي، دكتر محمود احمدي نژاد ودكتر محمد باقر قاليباف درصحنه رقابت انتخاباتي باقي بمانند ، اگرچه با ورود هاشمي رفسنجاني به صحنه ، دكتر ولايتي به نفع وي انصراف داد.
به اعتقاد تمامي تحليل گران وناظران بيطرف ، انتخابات نهم رياست جمهوري يكي از آزاد ترين وكثرت گرايانه ترين انتخابات هاي برگزارشده پس از پيروزي انقلاب اسلامي بود كه گروههاي سياسي كشور وزن خود را درعرصه رقابت نشان دادند.
اما درمرحله دوم انتخابات ، آرايش گروههاي سياسي به گونه اي ديگر رقم خورد.
حزب مشاركت ، سازمان مجاهدين انقلاب، جامعه روحانيت ، 50 تن از اعضاي جامعه مدرسين ، حزب همبستگي ، مردم سالاري ، كارگزاران سازندگي ، طيف گسترده اي ازشوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب اسلامي ، اعضاي ارشد حزب موتلفه ، مجمع روحانيون، نيروهاي ملي – مذهبي ، نهضت آزادي ؛چهره هاي مطبوعاتي اصلاح طلب همچون شمس الواعظين ، صادق زيبا كلام ، خشايار ديهيمي ، عليرضا رجايي، محمد قوچاني ، عماد باقي و... ازهاشمي رفسنجاني حمايت كردند.
اما درجبهه مقابل نمي توان از حزب يا گروه سياسي خاصي نام برد كه با صراحت و شفافيت از نامزدي دكتر احمدي نژاد حمايت يكپارچه و قاطعي را به عمل آورده باشد. حتي درطيف هايي همچون موتلفه ، جامعه اسلامي مهندسين، جمعيت ايثارگران و ائتلاف آبادگران هم نيروهايي وجود داشته كه خواستار به قدرت رسيدن هاشمي رفسنجاني بودند.
v آرايش سياسي كشور پس از انتخابات نهم
پس از انتخابات نهم رياست جمهوري ، آرايش جديدي دراحزاب وگروههاي سياسي كشور رقم خورد . مهدي كروبي دراعتراض به نتايج انتخابات وهمچنين تخريب هايي كه ازجانب حزب مشاركت ، سازمان مجاهدين وحتي مجمع روحانيون دردوران انتخابات عليه وي صورت گرفته بود ، ازتمام مناسب خود حتي مجمع تشخيص مصلحت استعفا داده و از مجمع روحانيون مبارز هم خارج شد . كروبي دراين دوره شاهد بود كه چگونه افرادي ازمجمع همچون ابطحي ازكانديداتوري معين ومجيد انصاري ازهاشمي رفسنجاني حمايت مي كردند.
كروبي پس از خروج ازمجمع، حزبي به نام « اعتماد ملي» را تشكيل داد. حزبي متشكل از برخي اعضاي مجمع روحانيون همچون ذاكري ، متخب نيا وابوالفضل شكوري، اعضاي مستعفي حزب همبستگي ، برخي نيروهاي ائتلاف خط امام ونمايندگان ادوار مجلس به خصوص نمايندگان مجلس ششم را شكل داد. پس از تشكيل اعتماد ملي ، كروبي از آقايان هاشمي رفسنجاني وخاتمي نيز براي پيوستن به اين حزب دعوت به عمل آورد كه با پاسخ منفي آنان مواجه شد. شيخ اصلاحات 69 ساله همچنين به بهروز افخمي ماموريت داد كه يك كانال راديو تلويزيون با صاحب امتيازي حزب اعتماد ملي در دبي راه اندازي نمايد. ازسوي ديگرروزنامه « اعتمادملي» هم به عنوان ارگان رسمي حزب اعتماد ملي كار انتشار خود را آغازكرد.
پس از كناره گيري كروبي از دبيركلي مجمع روحانيون، ازسيد محمد خاتمي دعوت به عمل آمد تا رياست شوراي مركزي مجمع روحانيون را عهده دارشود. منصبي كه در اساسنامه مجمع به آن اشاره نشده بود و اعضاي مجمع مجبورشدند ضمن آنكه تعريف جديدي از دبير كل ووظايف وي ارائه مي دهند، عالي ترين پست مجمع را نيز رئيس شوراي مركزي اين حزب معرفي نمايند. خاتمي به شرط آنكه وارد اموراجرايي نشود، رياست شوراي مركزي را پذيرفت ودبيركلی مجمع هم به موسوی خوئيني ها سپرده شد تا براساس اساسنامه جديدي كه مجيد انصاري ، صدوقي ، موسوي لاري وابطحي ( معاومان پارلماني خاتمي ) براي مجمع تنظيم كرده بودند، امور اجرايي و ساماندهي تشكيلات را برعهده گيرد.
محمد خاتمي علاوه بر رياست شوراي مركزي مجمع، مسووليت موسسه بين المللي گفت وگوي تمدن ها وبنياد باران را نيز برعهده گرفته است.
قصل هفتم : آرايش سياسي كشور درآستانه انتخابات خبرگان وشوراها
با نزديك شدن به زمان برگزاري دور سوم انتخابات شوراها وچهارم خبرگان، تحركاتي درميان گروهها و احزاب سياسي كشور آغازشد. حزب مشاركت در كنگره نهم خود و سازمان مجاهدين دركنگره دهم كه درمرداد ماه برگزارشدند، به صراحت اعلام كردند كه در اين دو انتخابات حضوري جدي و پررنگ خواهند داشت .
مجمع روحانيون وكارگزاران سازندگي هم از برنامه هاي خود براي حضور درانتخابات 24 آذر سخن گفته اند.
محسن ميردامادي دبيركل جديد مشاركت، همه گروههاي دوم خردادي را به ائتلاف دعوت كرد. مرعشي نيز به عنوان عضو موثر كارگزاران خواستار تشكيل جبهه ائتلاف با حضور مجمع روحانيون و سازمان مجاهدين شد. اما كروبي دراظهار نظرهايي قاطع اعلام نمود كه به هيچ وجه درانتخابات شوراها وخبرگان ، به ائتلاف مشاركت و سازمان مجاهدين نخواهد پيوست.
با توجه به فقركانديدا درنزد مشاركت ، سازمان مجاهدين و كارگزاران ، اين گروهها درانتخابات چهارم خبرگان ازتمام يا اكثر كانديداهاي ليست مجمعين ( مجمع مدرسين و محققين ومجمع روحانيون مبارز ) حمايت کردند.
گروههاي وابسته به جريان اصولگرايان نيز ازمدت ها قبل اعلام نمودندكه درانتخابات خبرگان ازليست جامعه حمايت خواهند كرد.
اما قصه درانتخابات شوراها به گونه ديگر رقم خورد . پس ازپيروزي اصولگرايان درانتخابات سوم تير، گروههاي دوم خردادي، تمام قواي خود را براي پيروزي درانتخابات شوراها به خصوص درتهران و مراكز استان ها بسيج كردند.
دراين انتخابات مشاركت با سازمان مجاهدين و كارگزاران و مجمع روحانيون به ائتلاف رسیدند وحزب اعتماد ملي هم به صورت مستقل وارد ميدان شد.
اما درآن سوي ميدان، شورايي موسوم به شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب متشكل از 7 نفر ( حداد عادل، فدايي، زاكاني ، باهنر، عسگراولادي ، چمران واحمدي نژاد ) شكل گرفت تا براي انتخابات خبرگان وشوراها ليست خود را معرفي نمايند.
براي انتخابات خبرگان، اعضاي شورا با اجماع تصويب كردند كه ازليست جامعتين حمايت نمايند اما براي انتخاب نامزدهاي شوراي شهر تهران هنوز به توافق كامل نرسيدند . بروز برخي اختلافات باعث گرديد كه آقاي احمدي نژاد وآبادگران ليست مستقلي براي شوراي شهر تهران ارائه نمايد وديگر اعضاي اين شورا دررايزني با قاليباف ، ليست ديگري ارايه نمايند.